×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

wellcome

to may web

× رنگین کمان پاداش کسانی است مه تا اخرین قطره باران مانده اند
×

آدرس وبلاگ من

vorojakeatashkade.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/meshki_mr

عشق اول عشق آخر

عشق اول عشق آخر

هیچ کس حتی اگه خوبم باشه عشق اول نمیشه

واسه چی با کسی دوست میشیم؟؟؟

 

خيلي وقتا نمي فهمم که چرا ما با هم ديگه دوست مي شيم
نمي دونم که چرا با هم حرف مي زنيم
به هم قول مي ديم، عهد مي بنديم،عاشق مي شيم
بعد به خودمون مي گيم:
واي دنيا الان ديگه بهترين روزهاش رو داره بهم نشون مي ده
بعد کم کم به هم دلبسته مي شيم
ديگه تنهايي ممکن نيست
اين حرفي که هر روز توي آينه به خودمون مي زنيم
واي چقدر خوشبختم
نمي فهميم که روزهاو شبامون چطوري داره مي گذره
کلي آدم توي دنيا پيدا مي شه و بهمون حسادت مي کنه
ما هم کلي پز مي ديم
آخ که چقدر احساس غرور مي کنيم
ديگه زياد به آدمهاي اطرافمون توجهي نمي کنيم
بعد واسه همديگه هر کاري مي کنيم
براي اينکه نشون بديم عاشقيم به هر دري مي زنيم
اوضاع بر وفق مراد
نمي فهمم، يعني هر چي فکر مي کنم که چرا آدمها مي تونن اين همه عوض بشن نمي فهمم
من عوض مي شم
تو عوض مي شي
خواسته هامون تغيير مي کنه
ديگه احساس مي کنيم به درد هم نمي خوريم
اولش سر هر چيزي جر و بحث مي کنيم
بعدي اوضاع رو به هم مي زنيم و چند روز قهر مي کنيم
يواش يواش قهرامون طولاني مي شه و هيچ کس ناز هيچ کسي رو نمي کشه
واي چقدر دلتنگي درد داره
دلمون براي هم تنگ مي شه اما به روي خودمون نمي آريم
فکر مي کنيم اگه حرف بزنيم نصف دنيا کم مي شه
واسه هم تب مي کنيم اما به هم دروغ مي گيم که سرما خورديم
بي قراري مي کنيم ، بهونه مي گيريم
اما فکر مي کنيم اولشه ، بعد به خودمون مي گيم :
نگران نباش همه چيز درست مي شه
بعد ديگه از دست خودمون هم خسته مي شيم و به خودمون مي گيم:
بس کن لعنتي، چي از جونم ميخواي
تصميم مي گيريم از هم جدا بشيم
مهم نيست چقدر خاطره داشتيم
مهم نيست که يه روزي عاشق هم بوديم
مهم نيست واسه هم نفس بوديم
ديگه هيچ چيزي از با هم بودنمون مهم نيست
آره مهم نيست کي تصميم مي گيره که جدا بشه
تو بايد بسوزي و بسازي
چون خودت خواستي
چون جرمت عاشقي و صادقي
چون گناهت متعهد بودن به عهدته
بعد مجرم مي شي
سزاي جرمت هم اينه که فراموش کني
همه مي گن ول کن بابا
اون نبود خوب يکي ديگه
اما هيچ کسي توي دله کسي ديگه اي نيست
اينا همه جزوه هايي که به ديگري مي ديم
و گر نه در مورد خودمون که باشه تجديد مي ياريم
بعد براي اينکه به هم نشون بديم که ديگه مهم نيست وما به شرايطمون عادت کرديم
اگه بر حسب اتفاق همديگه رو ديديم يا حرف زديم
سرد سرد مي شيم
انگار که هيچ وقت همديگه رو نمي شناختيم
اما مگه ممکنه ....
بعد شروع مي کنيم به گم و گور کردن خاطراتمون
اما......
همه چيز از ياد آدم مي ره مگه يادش که هميشه يادشه
دلت مي گيره و مدام بغض مي کني و اشک مي ريزي
بي تاب مي شي، کم مي ياري
موقع با هم بودن يادت نمي يومد که کي روز مي شه، کي شب مي شه
اما وقتي جدا مي شي، حساب دقيقه هاي جداييتون رو هم داري
هر روز مي شماري 1، 2، 3، .....
بعد باورت نمي شه که چند ماه شده، انگار همين ديروز بود
بعد واسه بقيه مي شي مادربزرگ
همه رو نصيحت مي کني که صادق نباشن
رو راست نباشن، همه چيزشون رو به پاي کس ديگه اي نزارن
از تنهايي و کوله بار غصه اي که هيچ کس درک نمي کنه
ناخودآگاه مي ري سراغ يکي ديگه

چهارشنبه 17 آذر 1389 - 12:11:09 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
آمار وبلاگ

6513 بازدید

2 بازدید امروز

0 بازدید دیروز

2 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements